یه جور کودکانه‌ای عاصی و بی پناهم.احساس خفگی می‌کنم برای زندگی تحت ولایت یه نفر که داره واسه همه‌ی جامعه تعیین تکلیف می‌کنه.
بعد من آدمی بودم که از تصور قدرت مطلقه‌ برای یه خدای فرضی بیزار بودم.
می‌دونم، می‌دونم خیلی مسخره‌ست اما بی پناهم و مستاصل. 

عقلم جواب نمی‌دهد برای ایران چه میشه کرد؟ سالیان دراز شاهنشاهی حالا ولایت مطلقه . دارن با ما چیکار می‌کنند؟ جونمون، عمرمون همه‌ی دارایی‌مون داره پای تمامیت خواهی این ولایت مطلقه و دارودسته‌ش به باد میاره.

آزادی می‌خوام، زندگی مستقل می‌خوام، می‌خوام ایرانم، کشورم تحت پرچم هیچ جباری نباشه .

۳۵ سال از عمر مفید زندگیم تو این اوضاع گذشت. چه می‌شود کرد؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها