باز هم سگ افسردگی و پاچه‌ی ما

این روزها به شکل بدی در نوسانم و از وقتی هم که م مرا حذف کرد افسرده حال‌تر شده‌ام.

میم گیر داده به خودشناسی و تناقض‌هایم و من خودم یک لنگ پا در شرف افسردگی‌ام. حال و روز هیچ خوب نیست. چاق، افسرده، از درس عقب مانده و و و 

چی‌کار می‌توانم بکنم با این خودم؟ از زندگی سیرم و با هیچ احدی هم میل سخن ندارم. 

سوال‌هایی توی سرم است که آزارم میدهد. سوال‌هایی مثل "که چی" و جواب هیچی .

درد دارم به واقع و ریشه‌ی دردم را نمی‌دانم. سه روز می‌شود مسواک نزده‌ام.

دارم با خودم به شدت کلنجار می‌روم که سرپا شوم. 

فقط هم برنامه‌ریزی درمان درد من است می‌دانم.



مشخصات

آخرین جستجو ها