خب دوران سرخوشی به پایان آمد و من تشنه‌ام دوباره، اما راستش نه تشنه‌ی عشق و دوست داشتن و دوست داشته شدن که تشنه‌ی لاس زدن و دلم از تنهایی گرفته. 

چاره چیست؟ به یقین صبر و صبر و کمی مدارا با دل.

می‌خونه: دیگه عاشق شدن، ناز کشیدن فایده‌ نداره. به گیسوی پریشون میرسی خودتو نگه‌دار.

باید از خودم مراقبت کنم در مقابل این تشنگی و تلخی تنهایی، این نیز بگذرد.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها